شما یادتون هست بزرگترین خلاف ما زمان مدرسه داشتن حل المساعل بود
از اختلاض هم جرمش بیشتر بود!
وقتی جوابا رو میخوندیم همه جوابا مثل هم بود
ضمنا غلط املایی دارم که دارم معلم شما معلمی؟
.
.
.
یادش بخیر؛ در به در دنبال یکی میگشتیم کتابامونو جلد کنه!
.
.
.
همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم
تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من می افته!
.
.
.
آخه من نمیدونم شادی های های راه مدرسه که میگن یعنی چی؟
والا ما که یا کتک میخوردیم یا کتک میزدیم
شادی مادی هم در کار نبود فقط گریه و لباس پاره
که البته بعداز اون هم مادر گرامی از خجالتمون حسابی درمیومدن!
.
.
.
اول مهر و شروع شدن حکم فرمایی شما را در مدرسه تبریک میگوییم،
از طرف جمعی از بچه ها واسه شما مدیر عزیزمـــون!!
.
.
.
دقت کردین؟
چند ساله که توی این ایام وقتی به یه بچه مدرسه ای می گی
وااااااااااااااااااااای دوباره باید بری مدرسه
اصلا انگار نه انگار، کارشون از دایورت و بلوتوث و وای فای هم گذشته
نمی دونم توی این قضیه دانشمندان دست داشتن یا نه؟
.
.
.
یک سال پیش، آه؛ وقتی که می شگفت گلهای مدرسه
چشم انتظار بود از پشت پنجره، بابای مدرسه بابای مدرسه
یعنی دعای خیر، یعنی نماز صبح، یعنی کسی که ماند در خانه دلش غم های مدرسه
مردی که بار ها توی کلاس ما جارو کشید و رفت از اشکهای او باغ شکوفه بود هر جای مدرسه
بچه مدرسه ای ها توجه شونو بدن به من یه لحظه ..
دقت کنید عزیزان از الان تـــــــــا اول مهر …. روز مونده!!
عرض دیگه ای ندارم راحت باشید خخخخ
.
.
.
عشق => سرکاری
محبت => تظاهر
مهربونی => مسخرست
وفا =>مرده
احد و پیمون => دلخوشی
عاطفه => تموم شده
مهر => مدرسهها باز میشه
.
.
.
اول دبستان خواندید آن مرد آمد
سالها گذشت و ترشیده شدید
و آن مرتیکه هنوز نیامده
.
.
.
در مدرسه زندگی در کلاس دنیا، سر زنگ املا، یادمان باشد برای محبت
تشدید بگذاریم تا نیم نمره از محبت ها کم نشود . . .
.
.
.
اگه گفتی شباهت معلم با دماسنج چیه؟
هر دوشون وقتی صفر رو نشون میدن، آدم می لرزه!
.
.
.
در مدرسه از نشاط من کم کردند…
از فرصت ارتباط من کم کردند…
هر وقت به هم عشق تعارف کردیم…
از نمره ی انضباط ما کم کردند…
.
.
.
باز آمد بوی ماه مدرسه، بوی دختر بازی های راه مدرسه!
.
.
.
حلول ماه مهر
ماه اتمام خوابهای رویایی
شب بیداری های طولانی
بخور بخواب و بیکاری
گشت و گزار و عیاشی
بر شما خجستگان عزیزتر از جان، تبریک و تسلیت باد …
.
.
.
بابا غصه نداره تا چشم به هم بزنی تموم میشه …
“زمزمه های پدر و مادر در عصر 31 شهریور”
.
.
.
یادش بخیر حس بعد از آخرین امتحان سال و شروع تابستون
و یادش بخیر عصر 31 شهریور و همه خاطره هایی که جلوی چشامون بود …
.
.
.
یادش بخیر یه زمانی تو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که:
تو اجازه بگیر برو بیرون منم 2 دقیقه دیگه میام!
بعد معلم عقده ای می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو …
من که حلالشون نمی کنم!
.
.
.
زمانی که داداشم میرفت مدرسه، شبها با جوراب و شلوار لی میخوابید
که صبح 5 دقیقه دیرتر بیدار بشه …
.
.
.
یادمه همیشه واسه اینکه زود برم تو کوچه بازی کنم،
مشقامو چند خط در میون رد میکردم تا زودتر تموم شه …
.
.
.
شما یادتون نمیاد اون روزهایی که هوا برفی و بارونی بود