میان من و تو فاصله هاست
کاش می دانستی
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشیدن داری
دستهای تو توانایی آن را دارند که مرا زندگانی بخشند
چشم های تو به من می بخشند
شور عشق و مستی
و تو چون مصرع شعری زیبا
سطح برجسته ای از زندگی من هستی
دفتر عمر مرا با وجود تو شکوهی دیگر رونقی دیگر هست
می توانی تو به من زندگانی بخشی
یا بگیری از من آنچه را می بخشی
گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید
آن زمان که خبر مرگ مرا از کسی می شنوی
روی تو را کاشکی می دیدم
شانه بالا زدنت را بی قید
و تکان دادن سر را
که عجیب عاقبت مرد
و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد
افسوس کاشکی می دیدم...